تحلیل لباس و شخصیت های فیلم سینمایی اِما


اما، هریت(Harriet)، آقای اسمیت(Mr. Smith) وآقای نایتی (Mr. Knightey) ازشخصیت های اصلی این فیلم هستندوAlexandra Byrne طراح صحنه ولباس این فیلم، لباس های هر یک را با توجه به دوره زمانی وویژگی های رفتاری هر یک ازشخصیت ها انتخاب کرده است.

 

ساختمان هایی با معماری سده هیجده میلادی همراه با موسیقی های محلی و اپرا حاکی ازآن است که فیلم بر اساس مد ویکتوریا ساخته شده است. 

اما دختری باهوش، زیبا، مغرورو از قشر مرفه است و در دهکده ای سرسبز و بزرگ به نام هایبری زندگی می کند و لباس هایی که میپوشد نسبت به دوستان و همکلاسی هایش کاملا متفاوت است و البته شخصیت هیجانی او را می توان به وضوح درلباس های او دید. لباس هایی با رنگ های شادزرد وصورتی با طرح هایی منحصربه فرد که علاقه مندی او به ترند واستفاده از لباس های گوناگون را نشان می دهد و از طرفی پالت رنگی پاستلی که نمایانگر پاکی و معصومیت اوست.

 

 

هریت، دوست صمیمی اما، دختری بینوا وساده لوح است که رفتاری بچه گانه دارد. از رنگ های قرمز وصورتی در لباس های اواستفاده شده که شخصیت آرام او را نشان  میدهد.

 

 

آقای اسمیت، پدر اما، سعی در محافظت از خانواده اش در برابر سرما و بیماری را دارد وجدیت و سرسختی را می توان در لباس های او دید.

 

 

و درآخرآقای نایتی، فردی بسیار جدی و از یک طرف بسیار دلسوز و مهربان است که سعی در توجیه کردن وآگاه کردن اما نسبت به اشتباهش دارد.

در این فیلم از کت های بلند و دنباله دار با یقه ایستاده و شلوار های رکاب دارو پیراهن های سفید با پیش سینه ی پیلی داربرای پوشش آقایان استفاده شده است. 

 

 

لباس خانگی خانم ها شامل کفپوش های خانگی از جنس ساتن و ابریشم به همراه پیراهن های بلند با لبه های توری و آستین پفی شده وشنل بلند قرمز رنگ همراه با کلاه های حصیری و کیف های کوچک بافتنی آناناسی شکل از پوشش مرسوم خانم ها در آن دوران بوده است.

طراح لباس برای اما که یکی از محبوبترین شخصیت های جین آستن محسوب می شد استایل جذاب و متفاوتی را در نظر گرفته ، موهایی با فرهای ریز که با گل سر آراسته شده بودن همراه کت هایی که با خز تزیین شده و کت های کوتاه قیطان دوزی شده و کلاه های بزرگ و اغراق آمیز که با پرهای رنگی و گل تزیین شده بودن و او را از بقیه متمایز می کرد.

 

 

اما نمایانگر دختری است که غرور و خودخواهی او باعث خطا و آسیب رساندن به بقیه می شود و پس از آگاهی نسبت به اشتباهاتش سعی به جبران آن ها می کند و این مسئله ای است که در جامعه امروزی اسباب سرگرمی برخی افراد شده بدون آنکه به عواقب آن نظری داشته باشند و زمانی به آگاهی میرسند که کار از کار گذشته و گاهی بهبود آن جبران ناپذیر است.